بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

حالا پاییز است
من سردم است
این «دوستت دارم»
کلمات کدام فصل اند؟
(م.مؤید)


+ نوشته های بخاری وقف عام شده اند.
شما هم در این وقف سهیم باشید؛
بخوانید و به نیت وقف منتشرش کنید.

نقشه

یک وقت هایی هست توی زندگی همه مان که حال مان گرفته است و نمی دانیم چرا. دل مان می گیرد و محض دلخوشی مان هم که شده هیچ چیز به درد نمی خورد. بدون قصد و غرض به همه می پریم. با بزرگ تر های مان کم صبریم. با کوچکتر های مان بی حوصله ایم. به هم سن و سال های مان محل نمی گذاریم. با خودمان قهریم. مدام توی فکریم ولی گنگیم. مدام نفس می زنیم ولی نمی رسیم. حواس مان پرت می شود و جمع نمی شود. بی اعصابیم. نمی دانیم چرا. فقط گرفتگی مفرط؛ فقط خفگی مزمن؛ فقط حال بد؛ حال بدی که هست و می ماند و نمی رود.

بخاری این موقع ها احساس می کند نمی تواند هیچ چیز بفهمد. حس می کند وقتی خواب بوده یکی همه مغزش را برداشته برده و حالا که بخاری بیدار شده هیچ چیز یادش نمی آید. حالا باید بنشیند یک گوشه با خودش فکر کند که اسمش چیست؟ کجاست؟ آخرین بار چه اتفاقی افتاده؟ دوست داشتنی هاش چی اند؟ کجایند؟ جنس شان چیست؟

بخاری این طور وقت ها کم می آورد. بعد، خیلی غیرمنتظره و ناگهانی می ترسد. بله بخاری می ترسد. می ترسد چون نمی فهمد. بله بخاری نمی فهمد و می ترسد ولی دقیقا یک واحد زمانی بعدش، بلند می شود - لرزان - می رود و یک چادر سرش می کند یک جانماز جلویش پهن می کند و هی به مهر نگاه و می کند و هی به مهر نگاه می کند و هی به مهر نگاه می کند و هی به مهر نگاه می کند. بعد، سرش را روی مهر می گذارد و صبر می کند تا نفس هایش منظم شود. بعدتر، چشمش را باز می کند و می بیند که هم با رگ گردنش - که تند تند بالا و پایین می رود - و هم با زمین، - که بیخود و بی جهت، سرد و ساکت مانده - فقط و فقط یک دهم میلیمتر فاصله دارد؛ و بلکه کمتر.

- همین. ادامه ندارد. اصلا ادامه نمی خواهد که. فوقش ادامه اش می شود این که بخاری سرش را از روی مهر بر می دارد و مطمئن است که اسمش بخاری است. این را هم نوشتم که شما مطمئن بشوید فقط.

+ این ها خاکستر ته ته دل من است؛ تو گرم شو عزیز.

  • فاطمه قلی‌پور

نظرات  (۵۴)

  • محمد حسین خانی کوثرخیزی
  • ممنونم
    خدا قوت
    راستی بلاگتون دشمن داره:))
    پاسخ:
    سلام.
    متشکرم.
    از چ لحاظ؟!! ینی چی؟! توضیح بدید لطفن!
    سلام دوست جون
    خعلی بده اینجور وقتا! ولی واقعا الا بذکر الله تطمئن القلوب ! حالا به هر شکلی میخواد باشه!
    پاسخ:
    سلام علیک.
    خدا که بد نمیده :)
    بله. تطمئن القلوب...
    اینجور موقه ها زانوهای ادمم سست میشه
    خوش بحالتان که سریع برمیگردید به او...
    پاسخ:
    توصیفتون کاملا جالب بود.
    ان شالله بخاری اینطور که میگید باشه.
    کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته
    واقعا واقعا واقعا.
  • یکی از برابچ
  • سلام علیکم

    درک نمی کنم، آخر مغز را که نمی شود برداشت.
    اصلا مغز چیست؟ نمی شناسمش.
    آخرین خاطره ای که ازش دارم این بود که در ساعت املا آن را «مغض» نوشتم، همین.

    احتمالا بخاری عاشق شده...، این جور مواقع باید سراغ قلب رفت، مغض که دردی را درمان نمی کند...

    ببخشد، منظورم مغز بود!

    ومن الله التوفیق
    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمه الله.
    عاشق که شدم شدید.
    :) ممنون سر زدید
    بخاری عزیزم:)
    پاسخ:
    سلام.
    قربان شما :)
    ممنون از دعوتتان. چه بگوییم؟ سعادتمند کسی که این احوال را دارد.
    پاسخ:
    اسکالپل! :) الحمدلله که دعوت می پذیرید. :)
  • میرزا خان
  • لحظه ای که هرکداممان به نوعی آنرا لمس میکنیم.
    پاسخ:
    میرزای خوب.
    سلام به بانو برسونید :)
    بگردم الهی....

    به روزم بخاری
    پاسخ:
    خخخخ
    نگرد نیست :-PPPP
     ممنون. خدمت می رسیم.
    خیلی خوبه که اومد بخاری دوباره.. :)
    پاسخ:
    خیلی خوبه که دوستای بخاری انقد مهربونن :)
    چه بخاری پیچیده ای !!!
    پاسخ:
    بخاریه دیگه! شاگردای استاد حمید بهتر از این نمیشن (^_*)
    چند وقت ی بار میام بلاگتون گوش می دم و میخونم و کیف می کنم.
    استاد معظم! :)
    سلام!!!
    خسته نباشی بخاری جان این مرخصی طولانی بی حقوق حساب میشه!!!
    سپاس که نوشتی
    الا بذکر الله تطمئن القلوب

    پاسخ:
    سلام علیک.
    ما که حقوق نخواستیم!
    قابل دل دوستانو نداره.

    بابات خصوصی، خوشحالم. خیلی خوشحال شدم.

    آره
    پاسخ:
    :)
    خدا قوت
    پاسخ:
    زنده باشید

  • حسین بوذرجمهری
  • سلام
    درد حال خوشی است
    پاسخ:
    سلام علیکم
    دردم از یار است و درمان نیز هم...
    سلام

    جانا سخن از زبان ما میگویی. . .
    آه
    پاسخ:
    سلام علیک

  • ...:: بخاری ::...
  • پاسخ به جالب اندر جالب:
    خصوصی چرا خب؟
    درخواستتون مورد بررسی بخاری قرار گرفت و با شدت لحن بسیار زیادی رد شد! ببخشید اما من اصلا چنین مسائلی رو تو زندگیم نمی پذیرم.
    ممنون از لطف بسیار بسیار بسیار زیادت به بخاری و ممنون از این همه اعتماد.
    خوشحالم که قم پذیرفته شدید. محل خوبی برای تحصیل محسوب میشه. ان شالله در پناه خداوند و حضرت معصومه(س)
    یاعلی
  • محمد حسین خانی کوثرخیزی
  • تمام پست هاتون رو یه بابایی دیسلایک کرده
    پاسخ:
    خب شاید نظرش اینجوریه :)
    دستش درد نکنه که یاد بخاری می اندازه ی وقتایی همه حرفاشو دوست ندارن! (^_^) یجوری گفتید نگران شدم اصن! گفتم نکنه بیانم بشه مث بلاگفا!
    الحمدلله رب العالمین.
    ممنون از لطف شما به بخاری :) خوشحالم کرد حرفاتون. که بخاری مهمه برای دوستان. الحمدلله.
    باسلام و خسته نباشید
    وبلاگ قشنگ و قابل تحسینی دارید اما بهتر بود که در دنیای مجازی جنسیت خودتان را مشخص
    نمیکردید اگر خودتان نیز به حرفهایم بینی و بین الله فکر کنید به راحتی به اصل مو ضوع و منظور ‍پی خواهید برد
    از نظر شرعی نیز این ارتباطات مجازی با مشخص کردن جنسیت دارای اشکال است . آدمی قبل از اینکه به دیگران نقد وارد کند و سیستم ها و کارهای دیگران را بازتاب کند بهتر است ابتدا به اصول بناهای خود ‍ایبند باشد .اگر هدف اصل باشد شناخته شدن خارج میشود.حتما به حرفهایم بدون غرض و سو بیاندیشید .
    من به عنوان یک جنس مخالف و با توجه به معاشرت کردن و تجربه با دوستانم به تعیین جنسیت در دنیای مجازی حتی در شرایطی مثل دوری ندیدن و نشناختن درپیگیری جواب اعتراض دارم .چون شما دارای وبلاگ زیبا و تاثیر گذاری هستید این نقد را وارد کردم . امید است بر بنده حقیر خورده نگیرید .در امان خدا
    پاسخ:
    سلام.
    متشکر از نگاه شما.
    بنده بین بیشتر دوستان شناخته شده هستم. ضمن اینکه در نوشته هایم گاهی از مصادیق مربوط به جنسیت استفاده کرده ام و در واقع می توان گفت نوشتن کلمه "مونث" یا "مذکر" یا ننوشتن آن با توجه به نوشته های اینجانب، ضروررت چندانی پیدا نمی کند. در همین پست آخری من چادر سر گرفته ام و نشسته ام پای جانماز!! و ملتفت هستید که نمی توانم چنین چیزی را از متن مورد نظر حذف کنم.
    ضمن اینکه تجربه به من ثابت کرده طبیعت نامی که برای بلاگ انتخاب کرده ام چندان دخترانه نیست.(بخاری) و معمولا وقتی با این شناسه به جمع های مجازی وارد شده ام(مثلا شبکه های اجتماعی یا اتاق های گفتگو) دوستان مذکر، بنده را به جنسیت خودشان مرتبط دانسته و ارتباطها طبعا جنس دیگری به خود گرفته اند (که در آخر مجبور به اثبات ادعایم مبنی بر جنسیت اصلی ام و عدم تمایل به ارتباط های اینچنین هستم!) به همین دلیل معمولا در ورود به جامعه مجازی به جنسیت خود تاکید دارم تا از این اشتباهات جلوگیری شود. معتقدم اعلام جنسیت و تبعات احتمالی آن، از عدم اعلام آن و اشتباه آقایان درباره "بخاری" (که البته بدون غرض است)، به مراتب قابل اغماض تر است.
    بهرحال بابت لطفی که به خانم های مسلمان دارید ممنون. همچنین از نظر لطفی که به این وبلاگ و صاحب این وبلاگ دارید بسیار سپاسگزار.
    از حضور دوباره شما در این وبلاگ خرسند و خشنود خواهم بود.
    یاعلی.

  • محتـ ـسبـ
  • همه بعضی وقتا اینطور میشن...
    تبریک بابت بازگشایی و دوباره کاری!
    پاسخ:
    متشکرم :)
    کامنتم کو ؟؟ :(
    پاسخ:
    کامنتی ثبت نشده ازت عزیز.
    البته از اون یکی... دو تا ثبت شده. پست آخر و یکی مونده به آخر.
    اما از شما ثبت نشده. خصوصی هم ثبت نشده. احتمالا تو زدن دکمه یبت اشتباه کردی یا چند لحظه ای دیسکانکت شدی خانومی.
    :)
    بازم سلام
    خوشحالم که خوشحال شدی البته از لطف خودته.
    به هرحال اینم قابل دل دوستانو نداره.دیگه کاری که از دستمون برمیاد.
    خخخخخخ
    سلام برسان فراوان
    یاعلی
    پاسخ:
    سلام علیکم
    قربان شما
    خخخ
    به کی؟! به بانو چشم.
    یاعلی.
  • ...:: زرافه ::...
  • این حالتی که توصیف کردید رو دوست داشتم. حسین حرف خوبی زد که درد حال خوبی ست. متناقض نمایی ست که شاید نشود راحت توضیحش داد. باید این حسی که شما گفتید و آن فاصله میلیمتری را آدم خودش تجربه کند.
    ---
    پنجشنبه هایمان آرزوست! :دی
    پاسخ:
    زرافه ی خوب :)
  • چشم به راه
  • سلام
    شما به ضیافت باران دعوتید...
    به قلم کشیدم،حال و هوای خاطره انگیز این روزهایم را...(باز باران)
    مثل همیشه منت بگذارید
    اگر در نگارش ضعفی بود، حتماً تذکر دهید "لطفاً"
    پاسخ:
    سلام.
    حتما خدمت می رسیم استاد.
    یاعلی
  • ارمیا(یی که دوست دارد نبی باشد...)
  • سلام
    خوب بود
    انشالله فرصت شد میام برا نظر مفصل...
    التماس دعا ...
    درپناه الله
    پاسخ:
    سلام و من همیشه منتظر ارمیای نبی می مانم.
    به زینب عزیز سلام و رحمت و مهر، لطفا ! :)
    یاعلی
  • سجاد عبدی
  • امام باقر (ع) : خداوند دوست ندارد که مردم
    در خواهش از یکدیگر اصرار ورزند
    ولی اصرار در خواهش از خودش را دوست دارد.
    شهادت امام باقر بر شما تسلیت....
    ▌║█║HOO ALI HEYDAR MADAD ©sajjadabdi ▌║█║
    پاسخ:
    خیلی ازاین کامنت تون. :)
    به همه تسلیت باد.
    خیلی گل گفتی خیلی عالی بود خیلی خیلی خیلی
    پاسخ:
    فدای یه دونه رفیق ماه خودم بشم الهی. 
  • یکی از برابچ
  • سلام
    و بسم الله الرحمن الرحیم
    هیچ چیز اصالت ندارد به جز دین
    دین اصل است، هیچ چیزی آن قدر اصالت ندارد که به بهانه آن بشود دین را زیر پا گذاشت، مگر اینکه خو د دین آنرا استثنا کرده باشد.
    و ورود به جمع های مجازی، یا خاطر نشان کردن اینکه شما در جا نماز با چادر نماز نشسته اید هم اصالتی ندارد، دین هم آنرا استثنا نکرده.
    الانسان علی نفسه بصیر
    و من الله التوفیق
    پاسخ:
    سلام علیکم.
    و بسم الله الرحمن الرحیم
    بله دین اصالت دارد.
    دین اصل است. هیچ چیزی هم نباید دین را زیر سوال ببرد. مگر اینکه خود دین آن را استثنا کردهباشد.(که آن هم بسیار نادر است به نظرم)
    و ورود به جمع های مجازی، مخالف با دین نیست. حتا اگر افراد محترم دیگر حاضر در جمع های مذکور، از جنسیت فرد مطلع باشند. دین هم چنین چیزی را منع نکرده.
    والله اعلم.
    یاعلی.
    سلام. یاد یکی از نامه های نادر ابراهیمی توی کتاب چهل نامه ی کوتاه به همسرم افتادم! می گفت:

    من هرگز ، ضرورت اندوه را انکار نمی کنم؛ چرا که می دانم هیچ چیز مثل اندوه، روح را تصفیه نمی کند و الماس عاطفه را صیقل نمی دهد؛ اما میدان دادن به آن را نیز هرگز نمی پذیرم؛ چرا که غم حریص است و بیشتر خواه و مرز ناپذیر، طاغی و سرکش و بد لگام.
    هر قدر که به غم میدان بدهی ، میدان می طلبد ، و باز هم بیشتر ، و بیشتر...
    هر قدر در برابرش کوتاه بیایی ، قد می کشد، سلطه می طلبد، و له می کند...
    غم ، هرگز عقب نمی نشیند مگر آن که به عقب برانی اش ، نمی گریزد مگر آن که بگریزانی اش ، آرام
    نمی گیرد مگر آن که بی رحمانه سر کوبش کنی...
    پاسخ:
    سلام.
    دلم نادر ابراهیمی می خواد؛ همیشه ماهی. همیشه.


  • ...:: بخاری ::...
  • پاسخ به ارمیا:
    درباره نظر خصوصی، عرض کنم که کاش اینطور حرف ها رو تو ایمیل اطلاع بدید بهم که زودتر بهم برسه./
    حتما در خدمت هستم. مقداری(حدود یک هفته) زمان می خوام.
    خوشحالم که کمک می کنم! :)
    یاعلی.
  • ...:: بخاری ::...
  • پاسخ به زرافه:
    ممنون بابت تذکرات نظر خصوصی. انجام شد. :)
  • یکی از برابچ
  • بسم الله الرحمن الرحیم
    و سلام برشما، هر چند نفر که هستید.

    جدا، انصافا، بالا غیرتا فکر می کنید این جوابی که دادید می تواند اشکال مرا رد کند؟ نه! واقعا همچین فکری می کنید؟ این جواب شما بیشتر می تواند مشخص کند عرض مرا درست متوجه نشدید تا اینکه بخواهد ردی چیزی بکند.

    مخالفت؛ عرض ما نبود.
    بله، مخالف دین نیست، دین هم آنرا منع نکرده.

    ولی کمی دقت تان را نیاز دارم، برای اینکه مطلبم را بتوانم کامل توضیح دهم:

    نوشابه تا به حال خورده اید؟ دین ظاهرا منعش نکرده، کرده؟ حالا شاید یکی بیاید وسط و ان قلت بیاورد و بگوید ضرر دارد و دین مضر ها را حرام کرده و...، اه! چقدر گیر می دهید، اصلا ولش کن، آب میوه بهتر است، آب میوه که خورده اید؟
    دین منعش نکرده، به هیچ وجه. شاید توصیه هم کرده باشد. آب میوه خوری هم با دین مخالف نیست، هست؟
    لکن آب میوه خوری اصالتی ندارد، قانونی، ضرورتی چیزی نیامده که بگوید حتما آب میوه بخور. اما دین ضرورت دارد، اصالت دارد، و اگر، اگر، اگر یک روزی، یک وقتی، آب میوه خوری باعث شد یک چیز اصیل مثل دین زیر پا گذاشته شود دیگر نباید اب میوه خورد.

    هیچ وقت دین نگفته عفیفه ای از جنس ظریف وارد جمع های مجازی نشود، یا وقتی با چادر گل گلی اش در جانماز نشست به کسی چیزی نگوید، لکن این کار ها اصالت ندارند، و تو می دانی که دین اصیل است، پس اگر یک روزی، یک وقتی، خدایی نا کرده چیز اصیل در خطر قرار گرفت، باید قید بی اصالت ها را زد.

    ایضا: الانسان علی نفسه بصیر
    ومن الله التوفیق
    پاسخ:
    سلام.
    اولن بنده یک نفر هستم!
    ممنون بابت توضیح.
    یاعلی.
  • یکی از برابچ
  • دوباره سلام،
    یک چیز یادم رفت بگویم:
    ببخشید اگر جسارتی در میان کلامم بود.
    بر حقیران حرجی نیست، از آنها نباید رنجید.
    خیلی ببخشید که مطالبم سرتان را درد می آورد
    با تشکر
    و رضوان من الله اکبر
    پاسخ:
    دوباره سلام.
    جسارتی ندیدم.
    بخاری سردردش مخاطب خاص دارد؛"فقط" دارد. نگران نباشید.
    یاعلی.
  • شهید دیالمه...
  • بح ..چه خوب نوشتی...
    میشه مطلبی رو بگم؟..در پاسخ ب یک کامنت؟...
    راستی من هم آپ شدم..
    وراستی تر لینکت کردم...
    یاحق
    پاسخ:
    چشماتون خوب می بینه.
    میشه بگی حالا چرا نگفتی رو نمی دونم!
    خدمت می رسم.
    شما خیلی وقته لینک هستید
    یاعلی.
    عای بود مثل همیشه.......آپ میکنی خبر بده دیگه...
    من آپم
    پاسخ:
    نظر لطف شماست. من هیچ وقت عالی نبودم البته.
    خدمت می رسم.

  • سجاد عبدی
  • امروز امتحان ابراهیم...
    امتحان اسماعیل ...
    دیروز پرواز مسلم بر فراز دارالاماره ...
    و اما امروز به بعد سه نقطه ( . . .) !

    عید قربان بر شما مبارک...
    ▌║█║Copyright ©sajjadabdi ▌║█║
    پاسخ:
    سلام.
    عید شمام مبارک :)
    سلام..
    این مهر درمانی که ذکرش رفت عجیب جواب میدهد..
    فکر کن وسط سجده خوابت هم ببرد!
    نور علی نور میشود
    بیدار که میشود انگار کن ری استارت شدی..
    ______
    آن حوالی تقریبا روز نوشت است زود به زود مهمان باشید
    بقیه ی دوستان هم..
    پاسخ:
    سلام
    refresh!

    خدمت رسیدیم
    سلام
    خسته نباشید وبلاگ خوبی دارید
    این حالتیه که تو خیلی از آدما هست و شاید براشون همیشگی باشه.گفتم خیلی چون به نظرم یا کسی که درکش بالغ نشده ، این حالت براش رخ نمیده یا اینکه به خواسته دلش رسید-
    آره فکر میکنم هر کسی میدونه راز این گنگی و ... چیه فقط گاهی اینقدر عادی میشه و روزمره که فراموش میکنه دلیلش چیه.
    آدم دلش میخواد دل به دریای کسی بزنه و سبک بشه ولی دریایی نمیبینه یا ...
    قصه نخور بخاری این عادیه و جزء نظام عالم هست
    مهم همون نکته آخرشه که منتهی به سجده برا خدا بشه.........آه آه از اینکه من از خدا حرف میزنم .
    خسته نباشی بخاری
    پاسخ:
    سلام و ممنون که اینجا سر زدید.
    روزمرگی همون دردیه که میاد و نمیره. واقعن یه دریا باید باشه که بشوردش و ببردش.
    بخاری غصه نمیخوره :) خوشحال میشه. خدا هی به بخاری میگه "هست" :)
    متشکرم
    یاعلی.
  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • سلام
    خانومم انشاالله حالت خوب باشه
    و دلت هم
    شاد و پر از یاد خدا
    بخاری جانم کمی نیاز به رفرش داشتم
    نمیدونم هنوز هم منو میشناسی یا نه
    تو زمره ی دوستان مجازیم وقت دعاهام به یادت بودم

    *********
    صبح امروز کسی گفت به من :
    تو چقدر تــنهـــــــایی !!!
    گفتمش در پاسخ :
    تو چقدر نادانــــی !!!
    تن من گر تنهاســـت ...
    دل من با دل هـــاست ...
    دوستــــانی دارم، همه از جنس بلــــور ...
    که دعایم گویند و دعاشان گویم ...
    یادشان در دل من، قلبشان منزل من !
    پاسخ:
    سلام.
    دست شما درد نکنه دیگه!! خیلی ممنون! بخاری کی یکیو یادش رفته؟ خیلی ممنون!
    دعاگو هستیم خانوم :)
    یاعلی.
    ارزوهایت را دراسمان بجوی!محبوبت ان را به تو خواهد داد
    پاسخ:
    :)

    سلام اپم
    پاسخ:
    سلام. خدمت می رسم.

  • مریم انصاری
  • سلام بخاری جان.

    درسته که شما زمانتون آزاده و می تونید هر زمان که بخواید پستتون رو منتشر کنید توی پاراگراف آبی.

    ولی... به این نکته هم ای کاش دقت می فرمودید که اونجا یک وبلاگ «گروهی» هست. ما همگی یک روزی با هم قرار گذاشتیم که هر کدوم سر یک ساعت مشخص و از قبل تعیین شده پستمون رو ارسال کنیم. وقتی با هم قرار گذاشتیم و قبول کردیم اون قانونی که آقای صفر و نیم گذاشتن، اینکه شما بیایید و تو هر زمان که دلتون می خواد (که اتفاقاً در ساعت مشخص شده برای من بود با سه دقیقه تأخیر!) پستتون رو منتشر کنید و وقتی ازتون سوال می کنم: «آیا باید به قوانین وبلاگ گروهی احترام بذاریم یا خیر؟» در جواب می فرمائید: «شخصا مشکلی ندارم با هر دو نوعش! یعنی چ روی ساعت خودمون باشیم چ نباشیم. چون وقت آزادم دست خودمه و می تونم به هر حال تنظیمش کنم. اما اگر شما بخاطر شرایط کاری تون مشگلی دارید خب با مدیر بلاگ صحبت کنید (عین جمله تون رو کپی کردم)» این یعنی شما دارید طبق رأی خودتون و طبق صلاحدید شخصی خودتون، در یک وبلاگ «گروهی» قدم بر میدارید بی توجه به قانونی که برای «همه»ی اعضاء وضع شده.

    با کمال میل بنده همونطور که خودتون خواستید این قضیه رو با آقای صفر و نیم در میون میذارم و بابت این قضیه و جوابی که شما دادید به من (اینکه شما به خاطر فراغت زمانی که دارید، هر زمان که مایل باشید پست ارسال می کنید، بدون توجه به قانونی که از ابتدای تأسیس وبلاگ، موظف به رعایت اون شدیم) صحبت خواهم کرد.
    پاسخ:
    سلام.
    فکر می کنم منظورمو درست انتقال نداده باشم که شما چنین برداشتی کردید.مطمئنا اشکال از من بوده.
    اولن، من همیشه تو زمان خودم پست گذاشتم. حتا زمان هایی که به اینترنت دسترسی نداشتم داستانم رو به دوستم پیامک کردم و اون از خونه شون به جای من فرستاده. منظور اینکه مقید به سه شنبه ساعت بیست تا بیست و چهار هستم.
    دومن، باید بگم نمی دونم واقعن چ اتفاقی افتاده که داستان من با داستان شما تداخل زمانی داشته. چون من نهایتا دیر کردم میشه بعد از ساعت دوازده. نه اینکه یه روز دیگه!! احتمال می دم چون سه شنبه ساعت بیست تا بیست و چهار که نوبت خودمه معمولن به نت دسترسی ندارم،شاید شاید شاید به هر شکل و به هر دلیل تو زمان ثبت موقت داستان برای انتشار در آینده اشتباه کرده باشم که این اتفاق افتاده باشه. که در اون صورت هم مشکل از منه و عذر می خوام ازتون.
    سومن، سعی می کنم حرف شما رو توهین به خودم محسوب نکنم و صرفا برداشت اشتباه شما یا انتقال معنای اشتباه از طرف خودم رو دلیل این جمله تون بدونم که گفتید با صلاحدید خودم تو یه بلاگ گروهی رفتار می کنم. من همیشه به قوانین مقید بوده و هستم. فکر می کنم جناب صفرونیم هم بتونن این رو تایید کنن.
    چهارمن، "بله باید به قوانین گروهی احترام بگذاریم." این هم جواب شما. و این که دوباره تکرارش کردم به دلیل اینه که انگار دفعه قبل نتونستم به این سوال به طور واضح پاسخ بدم.
    پنجمن، اینکه گفتم "چ رو ساعت خودمون باشیم چ نباشیم" منظور این بود که چ مثل روال حال حاضر توی ساعت های مقرر خودمون بنویسیم و چ روز و ساعت و تاریخمون عوض بشه. چون من زمانم آزاد تر از شماست که دبیر هستید. بهتر می تونم برنامه ریزی آزاد داشته باشم. اما شما ظاهرا برداشت تون از این جمله این بوده که من هر وقت دلم بخواد داستانمو منتشر می کنم. که فکر نمیکنم تا ب حال این کارو کرده باشم. ضمنن "اینکه شما به خاطر فراغت زمانی که دارید، هر زمان که مایل باشید پست ارسال می کنید، بدون توجه به قانونی که از ابتدای تأسیس وبلاگ، موظف به رعایت اون شدیم" کاملن برداشت شخصی شما از حرف بنده است.

    بهرحال امیدوارم شبهه برطرف شده باشه.
    ضمنن تر، من دیگه قرار نیست تو پاراگراف بنویسم از این هفته. میخواستم تو نوبت خودم همون سه شنبه شب اینو اعلام کنم(دقیقن به دلیل همون قانون که هی صحبتشو می کنیم) که انگار تقدیر بر این بود که اول اینجا اعلام کنم. الغرض اینکه فکر نکنم دیگه به نظر من نیازی باشه.
    یاعلی.

    سلام
    متاسفانه این روزها بعضی برای تجدید قوا و کسب انرژی به راههای دیگری چنگ می زنند ... .
    عید ولایت مبارک!
    پاسخ:
    سلام.
    چی بگم واللااا :)
  • ...:: بخاری ::...
  • پاسخ به حسن قنبری:
    سلام.
    ممنونم که لطف دارید! :)
    حالا خوبه گفتین هر پنجشنبه میاین هااااا....
    پاسخ:
    رجاع به جواب های بالا :)
    سلام بخاری
    پس بخار هایت کو؟
    کمی به خودت بجنب و انگشت هایت را با کیبورد آشنا کن
    ما منتظریم!
    پاسخ:
    سلام.
    جنبش بخاری از نوع جمادات است؛ از درون.
    چشم حتمن.
    یاعلی.
    سلام بخاری جون!!!!!کجاییییی؟!؟!
    فک کنم باید اصلاح کنی جمله رو!!!!
    (( از این به بعد پنج شنبه ها. ان شالله. :) ))
    از این به بعد گوش شیطون کر بعضیییییییییییی پنجشنبه ها انشاالله. :(
    نههههههههههههههه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    پاسخ:
    سلام.
    بخاری اگه آپ بشه پنج شنبه ها آپ میشه نه لزوما هر پنج شنبه :)
    میام.
    زود میام.
  • امین داوری
  • خیلی وقت بود نیومده بودم خانه جدید مبارک

    هیس ngo های منتقد فریاد نمی زنند!
    اینبار مداحان فریاد می زنند
    http://sandiskhor.blog.ir
    پاسخ:
    :)
    خوشحال میشم ساندیس خوز میاد اینحا.
  • امین داوری
  • راستی قالب رو از کجا اوردید تو قالبای بلاگ نبود؟
    پاسخ:
    خودم ساختم. یعنی در واقع قالب پیش ساخته بیان رو تغییر دادم. عکس پس زمینه و فاصله ها از طرفین صفحه رو تغییر دادم.

  • چشم به راه
  • سلام
    ایام رو تسلیت میگم...
    با گذرنامه3 بروزم
    تشریف بیارید/خوشحال میشم...یا علی
    پاسخ:
    سلام علیکم.
    در اولین فرصت خدمت می رسم.
    یاعلی.
    یاحسین
    پاسخ:
    یا حسین
  • خانه ای برای زندگی
  • کم نیستند شادی‌ها ، حتی اگر بزرگ نباشند

    آنقدر دست نیافتنی نیستند که تو عمری‌ست ،

    کز کرده‌ای گوشه جهان و بر آسمان چوب خط می‌کشی به انتظار

    حبس ابد هم حتی ، پایان دارد ، پایانی بزرگ و طولانی

    چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه‌هاییم ، و به عبورشان می‌خندیم

    چه آسان لحظه‌ها را به کام هم تلخ می‌کنیم

    و چه ارزان می‌فروشیم لذت با هم بودن را

    چه زود دیر می‌شود ، و نمی‌دانیم که ؛ فردا می‌آید

    شاید ما نباشیم ..


    " سید علی صالحی "
    پاسخ:
    بسیار بسیار انتخاب خوبی بود این شعر. متشکرم.
    و خوشحالم کردید که سر زدید.
    یاعلی.
    سلام.
    خلاف معمول آمده ام به دعوتتان:
    سامری بیدل
    را دعوتید!
    پاسخ:
    سلام.
    ممنون از احستاب بخاری در "خلاف معمول"هاتان :)

  • مدادمغزی ...
  • سلام
    اسباب کشی کردیم
    یاعلی مدد
    پاسخ:
    سلام.الحمدلله... :)
    salam ayam moharam tasliat
    پاسخ:
    سلام.
    ممنونم بر ما هم.
    ممنون که تو این ایام به فکر بخاری بودید...
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی