بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

حالا پاییز است
من سردم است
این «دوستت دارم»
کلمات کدام فصل اند؟
(م.مؤید)


+ نوشته های بخاری وقف عام شده اند.
شما هم در این وقف سهیم باشید؛
بخوانید و به نیت وقف منتشرش کنید.

نقشه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فاطمیه» ثبت شده است

نمی دانم.

شاید

از راه چاه

صدا زودتر به تو می رسید...

 

 

 

 

لا خیر بعدک فی الحیاة...

... أبکی مخافة أن تطول حیاتی...
بحارالانوار، ج،43 ص213

  • فاطمه قلی‌پور

باباجان، آب و تاب نیاز نیست که. غم فاطمیّه خودش بالذات با غم همه عالم فرق دارد. تفاوت اش هم خط به خطّ تاریخ است. روضه خوان نمی خواهد که. فقط همین که کمی حواسمان به تاریخ باشد. همان خط به خط تاریخ نگارش شده برای همه عمرمان کفایت می کند. نه که فقط برای این گریه کنیم که زهرای مرضیه ی حوراء الانسیه ی محمد را با در آتش گرفته خانه اش یکی کردند؛ نه. نه که فقط برای این گریه کنیم که فرزندش را کشتند.(دارم روضه می خوانم ها، حواست هست؟) نه فقط این ها.
گفتم خط به خط تاریخ. پس این که « زهرا دست بچه هایش را بگیرد و درهای مدینه را بکوبد بپرسد چرا به یاری علی نمی آیید؟ مگر شما در غدیر نبودید؟» این خودش روضه است؛ یعنی که چهار نفر نبودند که پشت فاطمه و علی باشند؛ اما چهل نفر بودند که پشت در باشند.
یا این که فاطمه در خطبه آسمانی اش در مسجد مدینه اولین جمله اش بعد از حمد و ثنای الهی این باشد که «یا ایها الناس إعلموا إنّی فاطمه و أبی محمد» این خودش روضه است؛ یعنی که حجّت تمام شده است مردم بدبخت بی دین نامرد...
یا این که اولی و دومی برای عیادت فاطمه از او اجازه ورود بگیرند و او بگوید « یاعلی البیت بیتک و الحرّه امتک» این خودش روضه است؛ یعنی که علی چه کنیم، من که راضی نیستم که... .
یا اگر بخوانیم که «مرا شبانه دفن کنید» این خودش روضه است؛ یعنی که همه آن ها که نباید می آمدند، همه ی شهر، تمام مدینه، موقع زنده بودن فاطمه پشتش نایستادند که حالا پشت جنازه اش بایستند.
یا اینکه « برای روضه مادر ما به صدای بلند گریه کنید» خودش روضه است؛ یعنی که فرزندان فاطمه برای این که در تشیع مخفی مادرشان صدا از کسی درنیاید، آستین به دهان بگیرند و هق بزنند.
یا اینکه علی وسط دفن فاطمه کنار برود، دو رکعت نماز بخواند که زمین نخورد............... (روضه نیست؟)
ما آه کشیده های کتاب هاییم. ما زمین خورده های روضه های لا به لای جملاتیم. به یادآوری و تجسم کوچه و آتش و چادر و غلاف و لگد و آه نیاز نیست که. همین که زانوی علی بلرزد، همین برای ما تا آخر عمرمان روضه است. این که علی برای تدفین فاطمه ذکر لاحول و لا قوه الا بالله بگیرد، این روضه است؛ این یعنی تمام؛ یعنی تمام شد./


+ تایپ و اشک شد این پستم. همه ببخشید.

++

+++

 

 

 

 

 

 

 

 

  • فاطمه قلی‌پور