بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

حالا پاییز است
من سردم است
این «دوستت دارم»
کلمات کدام فصل اند؟
(م.مؤید)


+ نوشته های بخاری وقف عام شده اند.
شما هم در این وقف سهیم باشید؛
بخوانید و به نیت وقف منتشرش کنید.

نقشه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر امام رضا» ثبت شده است

تک تک استعاره ها جمع اند به تغزّل در آینه کاری

آه... آقای خوب آینه ها! چقدر شعر در حرم داری...

آی آقای خوب آهو ها! آی سلطان طوس! شمس شموس!

ای امام الرئوف! ای مولا! این همه نام محترم داری...

سفره ات پهن از زمین تا عرش، جیره خوارت تمام مخلوقات

همه محتاج نانی و نمکی که تو بر خوان لظف خود داری

گفتم از خوان و نام و آینه ات، دلم اما هنوز می ترسد

نکند قافیه ببازد شعر و بگوید کلام تکراری

آخر این واژه ها همه تارند... بی تو یکسر اسیر تکرارند...

جان واژه فقط بخاطر توست و نفسهای عیسوی ات، آری...

صحن و بست و رواق و باب و ضریح همه بی جان و سرد و تاریک اند

«تو» دلیل جلایشان هستی؛ این «تو» هستی که نور می باری...

*****

و اگرنه دگر دلیل نداشت سمت مشهد دلم قدم بزند

یا کدامین کبوتری می خواست در هوایش پری به هم بزند

همه ی افتخار شهر این که روی پای تو سر گذاشته است

و توانسته از سر لطفت در هوای «حریم» دم بزند

و محرّم تمام هیأت ها دسته هاشان به سمت قبّه ی توست

و علم دار، عاشق این است رو به سوی شما علم بزند...

*****

کهکشان کهکشان، رواق رواق، آسمان زایر حریم تو است

خود خورشید آمده پایین... آمده بوسه بر حرم بزند...

 

 

* تصویر به اندازه اصلی

*و عکس دیگر و بهتر که در اینستا بارگزاری شد.

# ببخشید از وزن شعری و بی وزنی شعر؛ که نه من شاعرم و نه شعرم وزین. این دلتنگی بود فقط. و آنجا یاد همه تان بودم.

 

  • فاطمه قلی‌پور

 

زودتر از همه آمده است خورشید

اجازه ی ورود بگیرد

دستی به ضریح برساند

زیر لب چیزی بخواهد

و برود تاریکی‌ها را روشن کند.

بعد از او

نوبت خادم حرم است

که باید یکی یکی

قفل‌ها و پارچه‌های سبز را باز کند از ضریح

باز کند

شفا بگیرد

باز کند

شفا بگیرد

باز کند

شفا بگیرد

 

 

« رسول پیره»

 

 

  • فاطمه قلی‌پور