من به خاطر مدرنیته عصبانی هستم. به خاطر اینکه مدرن شده ام عصبانی هستم. به خاطر گوشی موبایلم، لپ تاپم، لباس هایم، زندگی ام و همه چیز به روزم عصبانی هستم.
کتمان نمی کنم که مدرنیته مبدأ خیرخواهانه ای داشت. شاید آمده بود خیش را تبدیل به تراکتور کند یا نفت را تبدیل به برق و باد و خورشید یا ذغال را تبدیل به اسب بخار یا پشم را تبدیل به پارچه. شاید آمده بود نگذارد گردن آدم ها به خاطر عقیده شان زیر گیوتین برود یا اجازه ندهد همه اهالی یک منطقه باهم به دلیل یک بیماری بمیرند یا ـ به همین وضوح باید بگویم که ـ کمک کند زندگی برخی انسان ها در خانه، با زندگی یک اسب در آغل فرق داشته باشد. این باید مدرنیته می بود. این مدرنیته خیلی خوب بود. این مدرنیته ذهن و روح انسان را دوست داشت. این مدرنیته در برابر جسم انسان، مودب بود. ما مدرنیته را با آغوش باز پذیرفتیم.
ولی حالا چیز «مدرن» اساسا چیز خیرخواهانه ای نیست و در حال حاضر دنیای ما مدرن نمی شود که بهتر شود؛ بلکه مدرن می شود که جدید شده باشد. و این دور منطقی باطلی است که ملتفتید حتما. با در نظر گرفتن چنین کاربرد شگرفی برای مدرنیته، مسئله کاملا متفاوت است. دیگر کارمان به جایی رسیده که مدرنیته «به هر قیمتی» دارد ما را «به روز» می کند.
بله ما به روز شده ایم و من مثل خیلی های دیگر از تبعات این زندگی به روز، عصبانی هستم. و البته این متن دلیل دیگری دارد. بخاطر این دارم این متن را می نویسم که بگویم مدرنیته چیزی بیشتر از ذهنیات ماست. می خواهم توضیح بدهم که مدرنیته تبعاتش فقط این نیست که غذاهای محلی و بومی مان را تبدیل به فست فود کند، یا دید و بازدید مان را تبدیل به ویدئوچت کند، یا جشن تولدمان را تبدیل به جشن پیامک کند، یا آشپزخانه مان را تبدیل به ویترین کند، یا لباس مان را تبدیل به «چیز نامعلومی» کند، یا شوخی هایمان را ـ به بهانه ی مسخره ی خودمانی بودن ـ تبدیل به فحش کند. دارم این متن را می نویسم که بگویم مدرنیته تبعاتش خیلی بیشتر از آن است که محدودش کنیم به این ها که مثلا فلان پسرمان شلوار غواصی صورتی پوشیده و فلان دخترمان نمره کفشش پنجاه است. که این مثلا گنگ است ـ بر وزن ننگ، مخفف gangster ـ و آن یکی تین است ـ بر وزن زین، مخفف teenager ـ و هردوی شان High Class شده اند و mood شان happy است و زندگی شان funny . دارم می گویم جدیدا خود مدرنیته هم به روز شده. دیگر شعار نمی دهد که «شجاع باش» و «به سرنوشت اعتماد کن» و «ریسک پذیر باش». دیگر پچ پچ نمی کند که «کلیشه ها را تغییر بده» و «پادشاه زندگی ات باش» و «همه چیز را خودت امتحان کن». دیگر هرجا نمی نشیند نمی گوید«به شانس متعهد باش» و «همه ی حرف ها هرچه که باشند نظرند و خوب اند.»
این متن را می نویسم نه به خاطر برشمردن تبعات مدرنیته. بلکه به این دلیل که می خواهم اطلاع بدهم مدرنیته مال جاهلان و غافلان و غربزده ها و جوگیرشده ها نیست. مدرنیته ی امروز، مدرن تر از این حرف هاست. اتفاقا مال خود ماست. مدرنیته دقیقا هم اتاق ذهن من و تو شده وقتی قرآن خدا را باز می کنیم، و درونش دنبال «یک چیز به درد بخور» می گردیم؛ مدرنیته سوار ذهن ماست وقتی بعضی آیات را «سرسری» می خوانیم چون «تکراری» اند، و سرعتی ردشان می کنیم تا به آیاتی برسیم که «بیشتر تاثیر می گذارند.»
خواستم بگویم عصبانی هستم؛ چون ما مدرنیم، و به آیات خدا می گوییم «کلیشه.»
+ کامنتهای زیر این پست، مهم اند.
+ اینجا هم.
پاسخ:
حرف من همون شور در اومده قضیه بود.
آیه قرآن وقتی به دو دسته قشنگ و غیر قشنگ، یا کمتر قشنگ و بیشتر قشنگ تقسیم میشن، ینی بدون شورش دراومده.
یادمه تو یکی از کتابای مرحوم سید حسن حسینی(همون رفیق شفیق قیصر امین پور) فک می کنم تو کتاب براده ها، ی جمله خیلی کامل و قشنگ درباره مکتب هنر برای هنر خوندم.
نوشته بود هنر برای هنر یعنی نردبان برای نردبان.
مدرنیته برای جدید شدن ینی به روز شدن برای تجدد. این ینی شورش دیگه دراومده. حالم داره بهم میخوره.
پاسخ:
قابلی نداشت.
التماس دعا
پاسخ:
چرا. این یکی که ثبت شد.
اگه نظراتت صبت نمیشه می تونی مث من نظر بزاری. من امتحان کردم جواب داده. اولن که تو نظراتت به هیچ وجه از کپی پیست استفاده نکن. چون سیستم تو رو اسپم معرفی میکنه(بلاگفا). و اینکه آدرس تو قسمت آدرس های ایمیل و بلاگ تو کامنت نزار. اینجوری درست میشه.
پاسخ:
تجمل به نظرم ی برداشت غلط از مدرنیته است. یا یکی از نتایج مضر مدرنیته است. اما ما کللن اشتباه گرفتیم. چون داریم از تجمل به عنوان ی ابزار برای مدرنیته استفاده می کنیم. دلیلیشم به نظر همونه که گفتم. چون میخوایم مدرن شیم که مدرن شده باشیم. پس به هر قیمتی....
پاسخ:
دعا کنین واس دلای خودمون. ی چیزی بم میگه ناخواسته خودمونم داریم میریم سمت همین حال.
پاسخ:
درد داره.مداد مغزیم می گفت. دردش همینه.
پاسخ:
آره خب :)
در حالت کلی اگه بخوام در ادامه متنم حرف بزنم، باید بگم اگه ما بگردیم میبینیم اولین چیزی که کم رنگ شده هدف مدرنیته است. اگه مدرنیته فهمیده می شد که دیگه تبعاتش این نبود، و نیز اگه ما خودمون رو فراموش نمی کردیم که وضعیت این شکلی نبود.
ممنون از حضورتون :)))
پاسخ:
دقیقا با شما موافقم. یک اعتقاد بی معنا بین همه مد شده و واقعا چیزی جز مقابله نمیتونه جلوش رو بگیره. البته با اون قسمت که شما فرمودید باید مث خودشون رفتار کنیم و عکس العمل نشون بدیم موافق نیستم. اتفاقا به نظرم نتیجه نمیده. چون همون موضع گیری رو هم جزو تحجر می دونن!! (مثلن رجوع کنید به واکنش اعضای پشت صحنه یک فیلم، وقتی به فیلمشون نقد میشه اونا خیلی راحت میگن بله، فلانی از سینمای مدرن چیزی سرش نمیشه!!) ب نظرم بهتره که ما روش های بنیادی تری رو به نسبت مسخره کردن و هو کردن استفاده کنیم. نقد کردن منطقی مثلن. گسترش و بازتاب زیاد این نقد مثلن. تبیین مبانی ارزش به زبان امروز مثلن. تبیین معنای واقعی تحجر مثلن.
وگرنه بین هو کنندگان این طرفی و مسخره کنندگان اون طرفی، ی جنگ همیشگی در می گیره که نتیجه ای هم نداره.
ممنون از حضور بلندتون :)
پاسخ:
دعا کنید تو این راهپیمایی مجازی درست فریاد بکشیم :)
پاسخ:
سلام.
خوش تشریف آوردید:)
سوالتون دقیقا بالای وبلاگ سمت چپ تایپ شده.
بله.
پاسخ:
ممنون بابت نظرت که بیانش کردی.
قبلش که بت گفتم قضیه عصبانیتو :) همین بود دیگه!
پاسخ:
سلام.
مدرنیته به معنایی که من حرفشو زدم تقریبا یعنی همینی که شما گفتید، با یک قید مطلق. که اتفاقن همین قید مطلق همه چیز رو بهم میریزه. نفی مطلق گذشته، یعنی نفی چیزهای خوب و بد گذشته با هم. و این کاملن غلطه و مشخص هم هست که غلطه.
اصرار به رسم الخط و غلط نوشتن های عمدی مثل کجای نوشته من؟؟ شخصن اگه جایی طرز دیگه ای نوشتم، فقط عامیانه نوشتنم با نوشتاری نوشتنم تفاوت داره که اونم به خاطر سهولت خوندن متن عامیانه است. مثلن همین تنوین مثلن!
کاش مدرن شدن معنای مدرن شدن می داد. نه؟؟
پاسخ:
سلام و بله دارد! این جمله که نوشتم "کتمان نمیکند" هم داخلش یک "شاید" هست. نیست؟! :)شاید همه را می برد زیر سوال. و باید هم ببرد. و هم من و هم شما می دانیم.
منتظرم. واقعا منتظرم.
یاعلی.
پاسخ:
واقعا متوجه منظورتون نشدم.
اول احسنت به متن من.
بعد گفتن قالوا اساطیر الاولین که خطاب قرآنه به لجوج های تاریخ که قرآن رو نمی پذیرفتن.
بعد گفتن اینکه همش تکراریه...
بعد این که پیامبرها و خدا حرف جدید ندارند؟!
کاش بودید و توضیح می دادید.
پاسخ:
خدمت از ماست.
خدمت می رسیم.
پاسخ:
سلام علکیم مجدد.
آهان اونا جمله ملت بود در ادامه اون آیه! الان گرفتم!
دقیقا همین بود.
الحمدلله :)
پاسخ:
بله متاسفانه....
:) جدی؟! خدا رو شکر!
پاسخ:
قربان شما! کوچیکیم خخخ
قالبو خیلی ها دوست نداشتن... شاید عوض شد. دوستان می گن چشمو اذیت میکنه، مام که کشته رفیق. خلاصه در تدارک یکی دیگه هستم.
ممنون قدمت خانم :)
پاسخ:
سلام.
حتمن خانومم نبودم که سر بزنم. حتما خدمت می رسم. خودمم هنوز داستانو ندادم رو سایت :(
پاسخ:
سلام.
ممنون دقتت.
پاسخ نه چندان کوتاه به یادداشت میرزا در
این لینک :)
پاسخ:
خانم گل آدرس....؟؟
:(
پاسخ:
سلام خدمت رسیدم اما امکان نظر دهی نداشت پستتون. علتش رو نمی دونم. احتمال می دم مثل همیشه بلاگفا حالش بد شده باشه.
پاسخ:
قالب در حال تغییره. البته شما اولین نفری که دوس نداری رنگشو. اما من به فکر تغییرش هستم بخاطر رنگش نیست چون رنگش بسیار خوبه :D
ممنون تذکرتون.
راستی به نظرم رسید شما "خیلی" تعجب می کنید که اسمتون شده "!"... نمی دونم.
پاسخ:
سکوت کار جالبی نیست. آدمو متناقض بار میاره به نظرم.
بعد اینکه، خب مخالف های محترم هم دل دارن. مام دلشونو دوس داریم :) می گفتی حرف می زدیم! میرزا با متنم مخالف بود کلی حرفیدیم سرش... خوبه که.
پاسخ:
سلام.
من نگفتم قرآن حکم نداره. گفتم قرآن حکم نیست. قواعد حکمیه است. احکام قرآن نیاز به توضیح و توجیه داره.حتا احکام مستقیمش. حتا وقتی قرآن امر به تقوا کرد، تقوا باید تعریف بشه. حتی اگه قرآن امر به توبه کرد هم توبه باید تعریف بشه.
اتفاقن فهم قرآن دقیقا نیاز به همین واسطه ها که فرمودید داره! درباره واسطه انسانی، خود قرآن گفته: هوالذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین(الجمعه/2) پس ما برای فهم معانی قرآن به واسطه ای به نام پیامبر نیازمند بودیم(یعلمهم الکتاب). وگرنه مثل گذشتگان مون در گمراهی آشکار بودیم. این یعنی باید پیامبری باشه وگرنه گمراهی آشکار به وجودمیاد دیگه. یعنی اگه پیامبری نباشه که کتاب رو به ما یاد بده ما به گمراه آشکار می افتیم. درباره واسطه فیزیکی هم ما مطمئنا نیاز به کلام ائمه داریم برای تفسیر و تاویل قرآن داریم.(علمی که می فرمایید باید بلخره از یه جایی به دست بیاد دیگه. پس خود به خود واسطه فیزیکی لازم و ضروریه و البته بدیهی ترین چیزه.)
قول نبی اکرم و ائمه منبع وحیانی داره اما اثبات شی نفی ما ادا نمیکنه :) گیریم که قول این افراد مکرم، منبع وحیانی داشته باشه! دلیل نمیشه که ما واسطه بودنشون رو برای فهم قرآن نپذیریم! ضمن اینکه فکر می کنم یکی از دلایل اینکه ما میتونیم به قول ائمه تو تاویل آیات اعتماد کنیم اینه که منبع صحبتهای ائمه و آیات قرآن یکی هستش! اگه یکی نبود می تونستیم استناد بدیم به خودشون و بگیم نظر شخصی بوده. اما الان مطمئنیم که هم وحی از بالاست و هم تفسیر از بالاست. اصلا می خوام بدونم ما واقعا قدرت فهم قرآن بدون احادیث ائمه رو داریم؟!!! ما الان هر تفسیر یا تاویل یا حتا هر ترجمه ای که از قرآن داریم بر اساس استناداتمون به روایت ائمه هستش. چطور ممکنه به اونا نیاز نباشه! کاملا مشخصه.
درباره هویت معرفتی... کلام وحی، خودش اصل هویت معرفتیه. ما وحی رو به عنوان یک مفهوم می بینیم، و بر این اساس، کلام معصوم رو هم یک مفهوم می دونیم به طور عام(مثل وقتی که میگیم محمد اصل بود و وحی شد. این جمله رو درست می دونیم بر همین اساس دیگه.) پیامبر و ائمه تو این مفهوم عام، واسطه معرفتی اتصال بین علم ما و علم الهی هستند.
شد سه حالت: حالت اول. ما به واسطه فیزیکی نیازمندیم و این واسطه فیزیکی کلامی هستش که از ائمه و راویان کلام ایشون یعنی اولیا به ما رسیده. حالت دوم: ما به واسطه انسانی نیازمندیم که(اگه حالت انسانی ائمه رو درنظر بگیریم) ائمه هستند. حالت سوم: ما به یه قوه معرفتی نیازمندیم که هم قرآن و هم توضیحات ائمه رو برامون روشن کنه و ضمنا کلام ائمه رو به کلام ما هم سطح کنه تا قول الهی برامون قابل فهم بشه که (اگه حالت روح واحد و وحی واحد ائمه رو در نپر بگیریم) باز هم ائمه واسطه اون میشن.
اگه این هویت معرفتی جزو این ها که نام برده شد نیست، پس چیه؟؟؟ پس شما
اگه از این ها استفاده نمی کنید، از چه راهی قرآن رو می فهمید؟ وقتی حتا
ترجمه ما از قرآن هم بر همین اساسه...
درباره اون سنتی و مدرن هم که فرمودید، فکر می کنم تو قسمت تعریف مشکل داریم... مدرنیته تو متنی که من نوشتم(و در اصل) یعنی "جدید شدن، نو شدن" درسته؟ من فقط نظرم اینه که جدید شدن گاهی خوبه و گاهی هم نه. گاهی خوبه مثل زنده به گور نشدن دختران بعد از ظهور پیامبر، و گاهی بده مثل وقتی که ملت هر سال، تمام لوازم منزل رو از دم با هزینه بسیار بالا تغییر می دن فقط به خاطر اینکه "به روز" شده باشن. چیزی که شما دارید ازش حرف می زنید و می گید تو آیه آیه قرآن هست، این به روز شدن نیست. اما مدرنیته امروز، دقیقا این به روز شدنه. وگرنه کسی با پیشرفت مشکل نداره. قرآن اگه دم از زنده به گور نشدن دختران زده به خاطر جدید شدن نبوده. به خاطر پیشرفت و تعالی بوده. به خاطر کامل شدن بوده. فکر می کنم کاملن متفاوتن. و یکی درست و دیگری غلطه.
ضمن اینکه خیر. کلیشه به معنای الگو نیست.این معنای کلیشه است:
an idea or phrase that has been used so much that it is not effective or does not have any meaning any longer.
(Longman Dictionary)
ترجمه اگه لازم داره: عقیده یا عبارتی که بسیار تکرار شده به طوری که دیگر موثر نیست یا دیگر معنایی ندارد.
بازم از دقت تون ممنون. اینکه وقت میذارید جددن خوشحالم میکنه.(و لازمه تاکید کنم که این تعارف نیست.)
یاعلی.
پاسخ:
همینه که می گم دقیقید. همین خوبه همینو دوس دارم و همینه که میشینم نظرتونو می خونم و اینطوری جدی پاسخ می دم.جای تشکر داره. متشکرم.
پاسخ:
دشمن فرضی!!!! خخخخخخخخخخخخخخ
مخالفت شخصا به "مذاق" من خوش میاد. و شخصا معمولا "ترجیح" میدم نظرم بمونه تا لبخندم.
ولی بهرحال این که جزو کسایی هستی که نمیخوان کسی حتا همین قدر هم ازشون ناراحت باشه، خوشحالم می کنه. حالا به باقیش کاری نداشته باشیم اصن.
پاسخ:
آهان.... آورین.
من عصبانیم که فاصله میندازه. حالا شما نرمولی تری به نسبت ما احتمالن.
پاسخ:
سلام علیکم.
به تایید ملوکانه رسید. بله. اضافه میشه از همین جا :-P
ضمن اینکه عقل ما، سرچشمه ای داره که عقل نظری باشه، و پایین ترین مرتبه عقل نظری و نزدیک ترین اونها به عالم واقع، جبرئیل هستش بعد از عقول نه گانه. پیامبر به عنوان واسطه فیض، با اون واهب الصور(همون جبرئیل) متصل میشه، و از این کانال، وحی صورت می گیره. و پیامبر به عنوان بهترین و واصل ترین دریافت کننده، خودشون می شن اولین واسط و اولین معرف.یعنی بازم اولین عقل انسانی که قرآن رو می فهمه، میشه عقل پیامبر. و ایشون هستند که باید به عقل بقیه انتقال بدند.
البته بحث که اینا نبود بحث مدرنیته بود بهرحال. قرار نبود این صحبت ها بیاد اینجا. اما خب حرف به اینجا کشید.
بهرحال از برنایان بلادمان ممنونیم که چنین کاوشگرند. حال می کنیم بلکل. آورین.
پاسخ:
ان شالله که به این میانه روی و تعادل برسیم یه روزی...
پاسخ:
دیگه دیر شده عزیزم باید همون نظر قبلی اینو می گفتی.
من عقل نظری و عملی رو درنظر گرفتم. نه عقل بشری رو. حرف شما هم تصدیق.بله.من هم می پذیرم.
پاسخ:
اونحام آسایش نخواهیم داشت عزیزم.
پاسخ:
ان شالله که اینطور باشه.
محتسب بودنتون یکم ترسناکه ها!! ;)
خدمت می رسم حتمن.
یاعلی
پاسخ:
سلام.
wow!
من که اصن عضو نیستم چنین جایی... چجوریاس؟ :-$
پاسخ:
قربان شما. حرف دل بخار تلخه. ببخش.
پاسخ:
خدمت می رسم ان شالله.
الان هیچ چیز نمیتونم بگم!!!!!!!!!!!!!
:((((((((((((((((((((