+ از سال اول ابتدایی که حساب کنی، 5 سال دبستان می شود، 3 سال راهنمایی، 4 سال هم دبیرستان، 4 سال هم لیسانس، 2 سال هم فوق لیسانس. سر هم هجده سال طول کشیده برسی به این مرحله ی ترم آخر تحصیلات تکمیلی. این هجده سال(به حساب هر سال 365 روز و هر روز 24 ساعت و هر ساعت 60 دقیقه و....) می شود خیلی. خب؟؟؟ حالا ما حساب می کنیم که هزار چیز نشد و عوضش کارشناسی ارشد شد. خیلی خب.
فرض کن (فرض، فرض، فرض) تا قبل از دانشجو شدن مان هر سال به طور متوسط ـ خیلی خیلی خیلی حداقل ـ 200 هزار تومان خرج کرده باشیم برای مسائل مربوط به ثبت نام مدرسه، 20 هزار تومان هم بابت هر سال لباس مدرسه مثلا، و 30 هزار تومان هر ساله هم بابت کتاب و لوازم التحریر.(خب این اعداد فرضی هستند چون نسبی اند. مجبورم فاکتور بگیرم و مدام میانگین و تخمین و احتمال بزنم. شرمنده.) حسابش می شود 1 سال 250 هزار تومان، و 12 سال به عبارتی 3 و 6 تا صفر کنارش: 3 میلیون تومان.
خب. شش سال دانشگاه در کم خرج ترین حالت ممکن: روزانه سراسری قبول شدی. سالی متوسط 400 هزار تومان برای خوابگاه احتمالا خودگردانت می پردازی. به اعتبار هفته ای 10 هزار تومان رزرو غذا، می شود سالی حدودا 300 هزار تومان غذا خریده ای. سالی فقط یک دست لباس می خری (جان خودت) به مبلغ 200 هزار تومان. سالی مثلا گیریم که 200 هزار تومان هم پول کتاب و جزوه می دهی. سالی هم (باز مثلا و خیلی هم متوسط و میانگین) 400 هزار تومان هزینه کرایه ماشین مسیر منزل به شهر دانشگاه می شود. همه این ها با تخمین هایی در بهترین حالت ممکن هستند. درست؟ (که همه مان می دانیم اصلا این طور نیست و خوابگاه هایمان ترمی 600 هزار تومان هستند و لباس هایمان 5 برابر این هستند و کفش هم می پوشیم و نمایشگاه کتاب هم کتاب می خریم و با بچه ها بیرون هم شاید برویم و هدیه تولد هم بخریم و این ها. اما خلاصه) تحت این شرایط گل و بلبل، سالی می شود 1 میلیون و 500 هزار تومان که ضرب در 6 سال می شود 9 و 6 تا صفر کنارش: 9 میلیون تومان؛ به علاوه آن 3 میلیون می شود 12 میلیون؛ بدون در نظر گرفتن پیام نوری ها، شبانه ها، فوق دیپلم ها، غیر انتفاعی ها، کاردانی ها، فوتی ها، انصرافی ها، اخراجی ها و چه می دانم دانشگاه آزادی ها و همه. گل و بلبل قضیه؛ کاملا میانگین و البته کاملا خام و خالص.
و خالص یعنی بدون هزینه سرویس و بنزین ماشین و انجمن اولیا و مربیان و کلاس کنکور و کلاس تقویتی و فلان و بهمان؛ و خام یعنی بدون احتساب استرس ها و شب نخوابیدن ها و مسافرت نرفتن ها و ترکه های آلبالو و بلوغ و رفاقت ها یا حسودی های پشت نیمکت و عاشقی های لیسانس و تظاهرات و تعطیلی دانشگاه و فلان و بهمان.
آمار نشان می دهد که در حال حاضر، 410 هزار دانشجوی کارشناسی ارشد داریم. هزینه را ضرب می کنیم که جمعا می شود 492 و 10 تا صفر کنارش: 4 بیلیارد و 920 میلیون تومان.
با همه بدبختی ها، در اقتصاد « داغون » این ممکلت ـ که جانم فدای این ممکلت، هزار بار و هر لحظه ـ تا امسال، حداقل حداقل حداقل 4 بیلیارد و 920 میلیون تومان برای دانشجوهای کارشناسی ارشد خرج شده. (و در تعصبی ترین حالت ممکن باید بگویم که الان در این حساب و کتاب، قرانی از بیت المال مدنظرمان نیست و فقط حرف خانواده هاست فعلا. بقیه به کنار. بیت المال های قضیه به کنار.)
بعد این دانشجوهای محترم، ترم آخر ارشدشان که می رسد، موضوع پایان نامه شان می شود چنین چیزهایی:
ـ بررسی عوامل استقبال شهروندان تهرانی از سریال قهوه ی تلخ
ـ تاثیر فقه بر زیبا سازی شهری ( به خدا قسم. دیدیم خودمان.)
ـ بررسی تاثیر نوشیدن قهوه بر بازدهی گروه های ایرانی در محیط کار (رادیو گفت.)
ـ بررسی ویژگی های روان شناختی (شناختی- شخصیتی) دوچرخه سواران نخبه موفق (مال بروبچه های تربیت بدنی نبود ها. رشته دیگری بود.)
ـ اسلام، مسیحیت ، یهودیت : آیا این سه دین هرگز خواهند توانست به نحو صلحآمیزی در کنار یکدیگر زندگی کنند؟
ـ بررسی عصاره پونه بر روی ایلیوم روده خرگوش ( بدبختی اینکه هر .... هم می نویسیم و می گذاریم پای « تخصصی تر بودن» اش. روده خرگوش تخصص است؟ به کجای اقتصاد و فرهنگ و سیاست و اصلا همان بیولوژی مان می آید؟ سوال است ها. طعنه نیست. یکی جواب بدهد. به خدا قسم تعصبی در حرفم نیست.)
ـ پیش بینی رابطه عاطفی عروس و مادر شوهر بر اساس متغیرهای راهبردهای مقابله ای، هوش هیجانی و جرأت ورزی (لابد چون کاربردی است.)
ـ بررسی میزان همخوانی کلیدواژه های چکیده با توصیفگرهای نمایه سازان در پایگاه چکیده پایان نامه های ایران (اینو دیدم گفتم جاااان؟!)
ـ بررسی ترجمه ی شفاهی همزمانِ سخنان رییس جمهور احمدی نژاد در مصاحبه های شبکه های انگلیسی زبان، از نظر مفاهیم و مقاصد کلامی وی
+ به همان جان خودم قسم از فرط تعجب و البته عصبانیت نوشتم « مدفوع »؛ دیدم از سال 87 تا الان، 39 تا پایان نامه نوشته ایم درباره اش؛ از رشته های مختلف.
+ راستی بابک زنجانی اخـطـلـــــــــــاث کرده. فهمیده اید؟ مه آفرید امیرخسروی هم سه هزاااااار میلیــــــــــــــــــــــــــارد خورده.(چقدر بود؟ چهار بیلیارد و نهصد و بیست میلیون؟ یعنی چقدر دقیقا؟؟؟) یک لیوان خنک هم آب رویش. کسی هم ککش نگزیده توی آن دولت فلان فلان شده. همین طور این فلان فلان شده ها نان مملکت را می خورند. میلیارد میلیارد درآمد حرام دارند فلان فلان شده ها. جان مردم را دارند می گیرند. خدا نسل شان را ور بیاورد این فلان فلان شده ها را. آمین.
+ ما خوبیم. ما نجیب هستیم. سر به زیر هستیم. کارمان به کسی نیست. کار خودمان را می کنیم. متعهدیم به همه چیز.
+ ویژگی های دانشجوی خوب از نگاه مقام معظم رهبری
+ هفته اول آمدم دانشگاه، این صحنه را دیدم: