بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

حالا پاییز است
من سردم است
این «دوستت دارم»
کلمات کدام فصل اند؟
(م.مؤید)


+ نوشته های بخاری وقف عام شده اند.
شما هم در این وقف سهیم باشید؛
بخوانید و به نیت وقف منتشرش کنید.

نقشه

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «هیئت عزاداری» ثبت شده است

ببخشید ما را بانو. شما داغ هفده عزیز و فقدان ده‌ها یار و وزن هزار درد و رنج را فرمودید «جمیل»، و ما نفهمیدیم حماسه‌تان را. نفهمی کردیم و حواسمان جمع این همه حرف ناگفته‌تان نشد. ببخشید ما را خانم. پیامتان را نگرفتیم. هنوز چشم مان خیس اشک روضه «بازار شام» و «مجلس یزید» بود اما حتی از اختلاط پیاده‌روهای خیابان هم کناره نگرفتیم تا چه رسد به اجتناب ذهن از نامحرم. معذرت، حضرت زینب. روضه سنگباران شدن برادرتان را خواندیم که «مال حرام انباشتند و سنگ بر حسین زدند».اشک ریختیم و فردایش به ریخت‌وپاش‌مان در اداره بی‌تفاوت بودیم. برای نعل‌های روی صورت و بدن قاسم بن الحسن به سینه کوبیدیم اما ترسیدیم اگر قول بدهیم تا پای جان دنبال حق باشیم خدای ناکرده واقعا خطر تهدیدمان کند. علی اکبر را «إرباً إرباً» دیدیم و زار زدیم، اما رجز «أنا علی بن الحسین بن علی» ولایت‌مدارانه‌اش را نشنیدیم چون نخواستیم مسئولیتش را گردن بگیریم. برای کبودی های رقیه و روضه «خرابه» لطمه بر صورت زدیم اما گرسنگی یتیم خانه همسایه را از یاد بردیم. عباس را بی‌دست و لب‌تشنه روی زمین دیدیم و «ادب»اش را از زمین برنداشتیم. ببخشید ما را حضرت والامقام. ما شنیدیم که نعش بی‌سر برادر را از پس هزار‌و‌چند زخم نشناختید، اما نفهمیدیم‌تان و فقط پای روضه‌هاتان زار زدیم.

لعنت بر آن هیئتی که ما را از گریه به فهم نرسانده باشد‌. نفرین بر آن اشکی که ما را مغرور کند که «خب، این عاشورا هم اشکمان را ریختیم و کارمان را کردیم و تمام شد. الحمدلله»
لعنت به ما اگر صدایتان لابه‌لای صدای هق‌هق‌مان گم بشود‌.
بانو شما قرار بود وقتی غل و زنجیر‌ دور دست امام زمان‌تان ببینید، دم نزنید تا صدا به ما برسد...
ببخشید ما را زینب الصبور...
لعنت به ما اگر نشنویم صدایتان را...

+++

  • فاطمه قلی‌پور

سلام.

محرمتون تسلیت.

اتفاقی که در کربلا رخ داد، قبل از همه چیز، درسه. اینه که عاشورا میشه مال کل تاریخ... میشه مال همه اعصار... با خودم گفتم خوبه آدم از عاشورا نت برداره. یا خوبه به نیت عاشورا نت برداره...

نیت کردم ده تا یادداشت، ده تا تذکر واس دهه محرم داشته باشیم اینجا؛ به نیت یه هیئت مجازی. به نیت دور همی های تو هشتی؛ که هیئت ریشه اش دور همیه.

 

 

هیئتی باس.../1

 

توی این روزگار، همه یاد گرفتن وقتی وسط مشکل خودشون هستن، پس هرچقدر دلشون خواست می تونن بدرفتاری کنن. وقتی یکی ازشون چیزی میخواد،(بلند، یا تو دلشون) می گن «بیخیال بابا ما خودمون هزااااااار تا کار داریم. هزاااااااااااااررررررر تا بدبختی داریم.»

بچه هیئتی باس حواسشو جمع کنه. حواسمونو جمع کنیم. باید به خودمون بگیم «مشکل بقیه، یعنی دقیقن هزارتا مشکل من به علاوه ی مشکل دیگه من.» باید عادت کنیم که «فرض کن مشکل خودته.» باید برا خودمون قانون کنیم که همه مون مث همیم؛ یا دین مون یکیه، یا از یه پدر و مادریم...

 

 

هیئتی باس.../2

 

خوب و بد اشتباه نمیشن. ماییم که اشتباهشون می گیریم. خیر و شر یک جا جمع نمی شن. با هم قاطی نمی شن. اصلن کنار هم نمی مونن. این ماییم که باهم قاطی شون می کنیم و بعدش راهمونو گم می کنیم. همینه که هی میفرماد حق و باطل را درنیامیزید...

بچه هیئتی باس تفکیک حق و باطل و بشناسه...

 

هیئتی باس.../3

 

بچه هیئتی باس به دنیا دقت کنه. مثلن به این که این دنیا یه مسابقه هایی داره. سخت و عجیب غریب و بامزه و خاص؛ با چندتا قانون: سعی کنی «خودتو نبازی». یا اینکه سعی کنی «خود»تو ببازی. یا اینکه اولش باید بسم الله بگی، تیکه تیکه اش قربه الی الله بگی، آخرش یا علی بگی، راه بیفتی هم برنده ای. حالا چه به تهش رسیدی، چه نرسیدی.

معرکه اس.../

 

 

هیئتی باس.../4

 

خیلی تو روضه هامون میخونیم که یه تار موی حسین رو به دنیا نمیدم. عشق حسین رو با عالم عوض نمی کنم. بهشت من اینه که با آقام باشم. (البته چی بهتر از این. ان شالله همین نیت موجب عمل هم بشه.) ولی بچه هیاتی باس حواسش باشه که دنیا نمیاد با آدم حرف بزنه، بگه ببین. اینو بردار. طرف این بیا. دنیا جنساشو میندازه بت. نشه ی وقتی ببینیم دنیا تار موی حسینو با یه جنس بنجل عوض کرده باشه...
 

 

هیئتی باس.../5

 

بچه هیاتی باس حواسش باشه شکر یادش نره. تشکر یادش نره. حواسش باشه با پای خودش نرفته هیات. حواسش باشه همه چیو به اراده خودش برنگردونه. حواسش باشه اگه یه لحطه ارباب نگاهش ازش برگرده همه چی میره به باد...

حواسمون باشه به اینکه هیاتی هیات رفتنش دست صاحب هیاته. باهاش ریا نکه. باهاش متکبر نشه.با هر اشکی باس یه الحمدلله گفت...

 

 

هیئتی باس.../6

 

بچه هیاتی پای هر روضه ای نمی شینه. هرچیزی گوش نمیده. وقتی می بینه دارن پیازداغ مقتلو زیاد می کنن، وقتی می بینه به اسم ارباب چیزی میگن، وقتی می بینه حرمت ارباب داره خدشه دار میشه، رک و پوست کنده از پای اون منبر و روضه بلند شه.

بچه هیاتی باس حواسش به شأن ارباب باشه...

 

 

هیئتی باس.../7

هیاتی واس هیات رفتنش برنامه داره. هیاتش ده شب محرم نیست؛ هیاتش یه عمر زیر منبر روضه ارباب نشستنه...

 

 

هیئتی باس.../8

 

هیاتی حواسش هست چیز کم از ارباب نخواد.

کرامت اربابو واس «کم» خرج نمی کنه.

مثلن از ارباب «عاقبت خیر» می خواد...

 

 

هیئتی باس.../9

 

هیاتی حواسش هست به الگو برداری.

حواسش هست که اگه میاد هیات روضه گوش میده واس اینه که «یاد بگیره». ادب یاد بگیره از عباس. صبر یاد بگیره از زینب. شعور به خرج بده مثل سکینه. حواسش باشه هر روضه ای یه روش واس چطور زندگی کردنه. باید گوش مون تیز باشه به نکته ها.

هیاتی باس حواسش باشه خودش یه هیاته...

 

هیئتی باس.../10

 

هیاتی به روضه تو هیات اکتفا نمی کنه. هیاتی فقط به عاطفه تو کربلا راضی نمیشه. غم هیات رو مدد اربابش می دونه. از خود ارباب مدد میگیره و می افته دنبال حقیقت. خودش میره دنبال مقاتل. خودش میره تاریخ رو می خونه. خودش عاشورا رو تحلیل می کنه.

هیاتی باس حواسش به شور و شعور باشه...

 

 

*همگی التماس دعا

 

  • فاطمه قلی‌پور