«و روی زمین، با تکبر راه مرو! تو نمیتوانی زمین را بشکافی، و طول قامتت هرگز به کوهها نمیرسد!»
+ فناوری، پزشکی،نجوم، فیزیک، به همه چیز میتوانستیم افسار بزنیم و متکبرانه پایمان را رویش بگذاریم و به پایین نگاه کنیم. اما زمین... این زمینی که همیشه پایمان رویش هست...
کی فکرش را می کند که تکان کوچکی بخورد و مثل بید بلرزیم؛ از ترس! از این که «بمیریم»! ها؟!
اصلا درستش این است که زلزله را نه کسی بتواند پیش بینی کند و نه کسی جلویش را بگیرد.
درستش این است که دقیقا وقتی فکر میکنی هیچ اتفاقی قرار نیست بیفتد، از امنترین جایی که فکر میکنی، در زمان و حالتی که فکرش را هم نمیتوانی کنی، بیشترین خطر ممکن تهدیدت کند و وحشتناک ترین اتفاق ممکن بیفتد.
این که تو «نفهمی از کجا خوردی» خیلی اتفاق عجیب و تکان دهنده ای برای آدم است...
زلزله همین است که آیت خداست. vibrated notification عالم که بگوید هی، جوگیر! زیادی سر به هوایی ها... من را زیر پایت ببین؛ خودت را بکشی هم بلد نیستی بشکافی و بفهمی چطور باید افسارش بزنی. هرچقدر هم خودت را به آن راه بزنی و مغرورانه فقط بالا را نگاه کنی، باز سایه سرت همین کوه های من است، بیچاره!