بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق...

بخاری

حالا پاییز است
من سردم است
این «دوستت دارم»
کلمات کدام فصل اند؟
(م.مؤید)


+ نوشته های بخاری وقف عام شده اند.
شما هم در این وقف سهیم باشید؛
بخوانید و به نیت وقف منتشرش کنید.

نقشه

۲۴ مطلب با موضوع «قاب» ثبت شده است

 

آستان قدس رضوی/مشهدالرضا-خراسان رضوی-1395/2/23

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

مستی نه از پیاله، نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب «قم» شروع شد...

(فاضل نظری)

 

مسجد مقدس جمکران/جمکران-قم- 1395/3/2

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

چه کسی به جز تو

حمد را

با همه ا ج ز ا ی ش

ثابت می کند

 

* عرفه اگر دهم محرم نبود که عرفه نبود.

* عنوان از دعای عرفه ارباب.

* از پایان نامه ام می ترسم./

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ کجا می خوای بری .......... چرا .......... منو نمی بری.........

+ فقط رفته باشی می فهمی.../

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ خورشید تو فرق دارد فکه. یکی مثل بقیه آفتاب ها نیست که فقط طلوع کند/بسوزاند/غروب کند؛ تو فرق داری فکه؛ خورشید تو خورشید تر است./

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ فتح المبین همه جایش شقایق است. لابد خون تو رنگی تر بود...

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ که این همه آدم را بسیج کنی برت گردانند توی همین خطه ی داغ پر از عطش؛ که همیشه ی خدا از همان روز شهادتت ـ که قمقمه ی پر از آبت را خالی کردی ـ تا همین امروزت تشنه باشی؛ تو اصلن آرامشت توی همین تشنگی ات بود. تشنه نبودی می مردی...

+ داستان شهدای پاسگاه زید و عملیات رمضان را بروید پیدا کنید و بخوانید. عجیب... عجیب...

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ اینجا بعضی ها تشنه شدند، خاک رو را کنار زدند و خاک خیس زیر را توی دهان گرداندند... تو چه دیر سبز شدی فکه... سی سال دیر سبز شدی...

*تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ زود تر بیا؛ تو نباشی صلوات مان ناقص است...

*تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ شهید آوینی: مکه برای شما، فکه برای من. بالی نمی خواهم؛ با همین پوتین های کهنه هم می توانم به بهشت بروم.

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

+ پا روی خون شهدا نگذاریم.

+ کفشداری/ ورودی یادمان طلائیه

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور
  • فاطمه قلی‌پور

 

+ حواس شما همه جا به ما هست.

* تصویر کامل

  • فاطمه قلی‌پور

 

+ چقدر قلبم از این خستگی «ترک» خورده / چقدر شوری اشکت «شفا»ست بانو جان...

 

 

* از قدیم تر ها فکر می کردم آدم برود بنشیند یک گوشه، هم حرفهای بهتری می زند هم تصاویر بهتری می بیند. این عکس و شعر از همان هاست؛ از همان هایی است که اگر نمی دیدیش، اگر زنده می ماندی ولی توی عمرت بدون این لحظه می بودی، آن وقت توی هفتاد و پنج سالگی ات دلت می خواست دوباره بشوی «بیست و سه سال و سه ماه و یک روزه»؛ که برگردی چنین لحظه ای را توی زندگی ات پیدا کنی و خیالت راحت بشود که خدا یک جایی به تو لبخند زده گفته «عزیزم».

 

*تصویر به اندازه اصلی

 

  • فاطمه قلی‌پور